در جای دیگر در جنوب غربی هیوستون، خانم. لاکشمی طعم سویا، بوله، فوفو، آسون و ژولوف را میچشد، دستش را در کوبیدن یام امتحان میکند و هنر پختن سوپ با پرستوها را تمرین میکند.
او از آشپزخانه رستوران سافاری مارگارت چیبوزو به اتاق ناهارخوری حرکت میکند، جایی که سوپ اگوسی را با خواننده انجیل استیسی اگبو به اشتراک میگذارد. گفتگوی آنها در من طنین انداز شد: آنها نیز اشتیاق را احساس کرده بودند که می توانست فرد را مجبور کند، هنگامی که از ارتباط با گذشته گرسنگی می کند، از غذا به عنوان پیوند استفاده کند.
در تابستان 2017، که تازه ازدواج کرده بودم و به تازگی گرین کارت خود را دریافت کرده بودم، هوس کردم درک عمیق تری از خانه انتخابی خود داشته باشم. من که به یک دستگاه ضبط صدا مجهز شده بودم، با شوهرم در سراسر کشور رانندگی کردم تا در رستورانهای نیجریه تا جایی که میتوانم غذا بخورم و با دیگرانی صحبت کنم که مانند من، غذا را به عنوان وسیلهای برای اتصال به ایده خانه پیدا کردهاند. . چیزی که حاصل شد کمتر یک تور غذایی و بیشتر کشف مجدد فرهنگ خودم بود و آشکار ساختن اینکه چقدر عمیقاً در اینجا در ایالات متحده ریشه دوانده است.
من نه فقط نیجریهای، بلکه با جوامع لیبریایی، غنا و غرب آفریقا در نیوآرک و شارلوت، آتلانتا و آلبوکرکی برخورد کردم. هر کدام پر از غذای خانه من بود. قلبم از غرور برای شبکه واردکنندگان، کشاورزان، رستورانداران و عرضهکنندگان متورم شد. با حصول اطمینان از دسترسی به مواد تشکیل دهنده، آنها به فرهنگ مشترک ما کمک کردند تا یک دنیا دورتر شود.
نسخههای سوپ اگوسی در هر شهری که توقف کردیم، منوهای نقطهچینی داشت و من از هر کدام لذت بردم. برخی از آنها پر از سبزی های برگدار بودند، در حالی که برخی دیگر برادرانه تر و خامه ای بودند. برخی را با پرستو سرو می کردند و برخی دیگر را برنج دم کرده. هر آماده سازی برای دیدن یک آرامش بود، هر کاسه داستانی از زمان، مکان و خاطره بود، کمی متفاوت یا کمی شخصی تر، اما همیشه قابل تشخیص.