روگرهای زهراگین خرایی از ایران 1332; ایرانی ها دروغگو، پیژامه پوش و تنبل هستند!

فرارو- مهران هجبر; «هر گونه تلاشی از جانب من برای کنار گذاشتن مصدق این فرصت را برای دوستان و دشمنانم فراهم می کند تا به مردم بگویند که شاه ابزاری در دست انگلیس شده است و آنگاه اعتبار پادشاهی از بین می رود. تنها امیدی که به موضوع دارم این است که یا باهوش شود یا چنان اشتباهی کند که مجلس ایران او را اخراج کند.»

این نسخه از گزارش این است که دو سال قبل از کودتای 28 اسفند 1332، لوئیس هندرسون، سفیر وقت آمریکا در ایران، نسخه ای از محمدرضا شاه پهلوی را به کشورش فرستاد.

پنج_شش ماه قبل از این گزارش یعنی در آخرین روزهای سال 1329 نفت ایران پیدا شد. دو ماه بعد در فروردین 1330 محمد مصدق برای اجرای قانون نفت مجلس به نخست وزیری ایران رسید. انگلیس و آمریکا به شدت با تصمیم ایران مخالفت کردند. دعوای سختی بین آنها و دکتر محمد مصدق آغاز شد و دو سال به طول انجامید. ایران یک روز هم استراحت نکرد. از تحریم ها گرفته تا مسدود شدن صندوق های نفتی در بانک های انگلیس و حتی بسته شدن سفارت انگلیس در تهران.

در این دوره محمد مصدق در چندین شورش، کودتای نیمه کاره و ناموفق و حتی یک سوء قصد جان خود را از دست داد. در عرض المزيد او توانست مسير شكايت انگليس را تغيير دهد و نظر به نفع ايران صادر شد. پیرمرد پایی ملیشدن نفتِ ایران وستاد. البته تا کودتا و بقیه عمرش.

همه ما ماجرا را می دانیم.

ساعتِ هشتِ صبحِ روزِ 28 مردادسردسته وباش تهران*، طیب حاج رضایی همراه او 300 نفر از همرزمانش از بازار به شمال شهر رفتند و مثل ملخ در گندم زار هرچه سر راهشان بود جست و جو کردند. آتش به شهر افتاد، دفاتر روزنامه های «باختر امروز» و «به سوی آینده» و «تئاتر سعدی» که محل تجمع روشنفکران بود، سوخت و خاکستر شد.

روگول‌های زهراگین از «سرزمین عجایب»;  ایرانی ها تنبل، پیژامه پوش و تنبل!

بشرِ ذهر یغانی از روسُهای شهرنو به باش تندند به باش بعد از ظهر تانک های ارتش به خیابان آمدند و ساعت هفت شب چند صد سرباز و بیست و چهار تانک مقصد دکتر محمد مصدق را محاصره کردند. یک ساعت تیراندازی بود و پس از آن هنوز تصاویر باقی مانده است. خانه دکتر محمد مصدق غارت شد و او دستگیر شد. مسخره است. خبرنگار در آن روز نوشت: فرصت خوبی است که مصدق تسلیم شود وگرنه فضل الله خود را رها کرده است.* (نخست وزیر چندروزه) می خواست حمله هوایی کند!

مصدق اهل درگیری نبود و از خشونت پرهیز می کرد وگرنه تعداد اراذل آن روز زیاد نبود. یک روزنامه نگار آمریکایی این تظاهرات را “به طور تشریفاتی خنده دار” خواند. تجمع 4000 نفری، حتی در کیشور که روز گذشته بیش از 50000 نفر به نفع مصدق به خیابان آمده بودند، “جمعیت” تلقی نمی شد. ماندن!

سفارت انگلیس بعداً اعلام کرد که مصدق با لجاجت تمام درخواست‌های توزیع سلاح بین هوادارانش را رد کرده است. 41 نفر از سوی مراجع پزشکی شهرستان اعلام شد. اما سفارت آمریکا اعلام کرد که در جریان کودتا 73 نفر کشته و 100 نفر زخمی شدند. اما روزنامه های غربی در روزهای نزدیک به محاکمه محمد مصدق می گویند که 300 نفر با تیراندازی در زمان اشغال زمین کشته شدند.

پس از کودتا، شاه با استقبال زاهدی و نصیری به مدت شش روز به عراق و سپس ایتالیا گریخت. Shaban bi мх به تهران هم آمدند.

هندرسون که دو سال پیش پیشنهاد سرنگونی مصدق را به شاه داد، روایت جالبی از بازگشت شاه به ایران دارد. او می نویسد: «پادشاه در دنیایی خیالی زندگی می کند. ظاهراً او فکر می کند که پس از کودتا به پادشاهی باز خواهد گشت، زیرا محبوب مردم است. در حالیکه هنوز هم خیلی ها طرفدار مصدق هستند. »

روگول‌های زهراگین از «سرزمین عجایب»;  ایرانی ها تنبل، پیژامه پوش و تنبل!

این مقدمه طولانی در واقع پایان داستان کودتا است. یک روز گرم تابستانی از ساعت هشت صبح تا هشت شب، یک مشت اراذل و اوباش با چوب و چماق به خیابان آمدند و تاریخ ایران را نوشتند. به همین سادگی. اما این مورد نیست. این سادگی زمینه ای تلخ و خشن دارد. 1 نمونه از آن روایت پشت صحنه، نسخه غربی از ما است. از ما ایرانیها در آن دروهِ دو سه سال مذاکرات نفتی انگلیس، آمریکا و دولت دکتر محمد مصدق.

پس از ملی شدن صنعت نفت ایران، انگلیس و آمریکا در چندین جبهه علیه دولت ملی مصدق، مذاکرات رو در رو، رسیدگی قضایی در دادگاه های بین المللی و البته توطئه داخلی و در نهایت تخریب چهره مصدق، مبارزه کردند. و مردم ایران در روزنامه هایشان.

پس از هر دور شکست مذاکرات نفتی، مطالبی درباره خصوصیات اخلاقی ایرانیان و به ویژه دکتر مصدق در رسانه های غربی منتشر می شد. آبراهام در کتاب «کودتا» ترجمه محمد ابراهیم فتاحی ایروانی می نویسد: «این گونه کارزارهای فرهنگی فشرده را نباید ریشه شکست در مذاکرات دانست، بلکه این موارد را باید پیامدهای شکست در مذاکرات دانست.

او معتقد است که غربی ها برای توضیح شکست مذاکرات، به ویژه در رابطه با شخصیت «مصادک» صرفاً به «ویژگی ها و ویژگی های ملی» متوسل شدند. به گفته آنها مردم ایران غیرمنطقی، یکنواخت، ملال آور، سخت کوش، خشن، بی ثبات، عصبانی، بی ادب، نادان، نادان، احساساتی بودند.

وی در این کتاب چند مورد از یادداشت ها را ذکر می کند.

مثلا در سندی که مربوط به وزارت امور خارجه انگلستان است، نوشته شده است: «بیشتر ایرانی ها خودی هستند». آنها قوه تخیل قوی دارند و به طور طبیعی به چیزهایی که برای آنها خوشایند است نگاه می کنند. آنها به زودی احساساتی می شوند، اما احساسات در مقایسه با واقعیت ها از منطق ناتوان هستند. عقل سلیم ندارند و از درک واقعیات محرومند. آنها تمایل زیادی به دروغگویی دارند. آنها اغلب درگیر مراقبت از خود هستند. آنها به شدت فردگرا هستند و حاضرند برای پول دست به هر کاری بزنند. ایرانیان مغرور و خودپسند هستند و نمی توان قبول کرد که اشتباه کرده اند. آنها همچنین وجدان جمعی ضعیفی دارند و همیشه آماده سرزنش دیگران هستند.

در یادداشت دیگری که آن هم مربوط به وزارت خارجه انگلیس است با عنوان «ویژگی های ایرانی» آمده است: ایرانیان ظاهر تمدن غرب را نشان می دهند اما ویژگی های آنها ریشه در تاریخ طولانی و حکومت استبدادی آنها دارد. از جمله این خصلت ها می توان مغرور، پاسخگو، ریاکار بدون شرم، نگاه سرنوشت ساز به زندگی، بی تفاوت به درد و رنج و البته مهمان نوازی بود! با اشاره به. ایرانی ها معمولا مغرور، بی انضباط، مشتاق وعده دادن کاری هستند که نمی توانند انجام دهند یا قصد انجام آن را ندارند، گوشه گیر و فاقد پشتکار و انرژی هستند. مهمتر از همه این است که جامعه ایرانی دوستدار توطئه است و در مواقعی که امکان منفعت فردی حتی بسیار اندک وجود دارد، صرفاً از کلیشه و شعار و فریب استفاده می کند. Ирани ик хорогой тамя яяр ast, mama ne dostaka baurkarden oz trafon companya ra hom rah!»

روگول‌های زهراگین از «سرزمین عجایب»;  ایرانی ها تنبل، پیژامه پوش و تنبل!

یا مثلاً فرانسیس شپرد، سفیر وقت انگلیس در تهران، در سندی طولانی که در سفارتخانه های بریتانیا در سرتاسر جهان پخش شد، درباره ایرانیان نوشت: شاید یک اشغال خارجی 20 ساله مانند هائیتی نیاز به کمک داشته باشد.

او ایران را با “مردی که خوب می داند باید به دندانپزشکی مراجعه کند، اما از آن می ترسد و هرکس دیگری بگوید دندانپزشک مشکل دارد، آسیب می بیند” مقایسه کرد.

شپرد در بیشتر مکاتباتش به آداب دیپلماتیک درباره دکتر مصدق احترام نمی گذاشت. در یکی از گزارشات ارسالی به وزارت امور خارجه انگلستان در آغاز مذاکرات نفت و شرکت با دکتر مصدق، در مورد مصدق چنین نوشته شده است: تاثیر خوشایندی روی انسان نمی گذارد. او نسبتاً بلند است، با پاهای کج که آنها را مانند خرس روی زمین می کشاند. مثل اسب است و کمی ناآشنا است.»

در موردی دیگر، تایمز لندن در گزارشی درباره دلایل نظامی شدن صنعت نفت نوشت: او فقط زمانی می تواند شجاع باشد که احساساتش به اندازه کافی برانگیخته شود و همچنین وقتی برای ایرانی ها صحبت کند. او دارای شهامت و رشادت شهیدی است که ناآرام، مضطرب است و در اثر داشتن این خصلت، اشک نیز جاری می شود.

در کتابی که یکی از بازرگانان انگلیسی نوشته است، فصل مفصلی درباره خصوصیات ایرانیان، حتی لباس خواب و ذهن دراز «مسدی پیر» (در آن کتاب به دکتر مصدق اینگونه گفته می شود) آمده است.

او در مطالبات دیگری که عموماً بدون نام نویسنده در مطبوعات انگلیس و آمریکا منتشر می شد، شخصیت های ایرانی و به ویژه مصدق را با توهین های بسیار آشکارتر هدف قرار داد. به عنوان مثال، مجله آبزرور مصدق را «متعصبی که نابود نمی‌شود»، «پیرمردی گیج‌شده»، اما «احساس‌آمیز و سرسخت در برابر بحث‌های منطقی و مصلحت‌اندیش» یا سیاستمداری گیج توصیف کرد. “یک بدبین” و “او فقط یک ایده سیاسی در سر دارد” به او القابی مانند “تراژدی فرانکشتاین” داد.

در بیشتر این مقالات، خواسته ایرانیان برای ملی شدن صنعت نفت بر اساس ویژگی های اخلاقی آنها بود. “آنها تمایل قوی و درونی دارند تا دیگران را به خاطر کاستی های خود سرزنش کنند.” با آنها مرتبط است. مثلاً در مقاله ای که همزمان با مذاکرات نفتی، مصدک با انگلیسی ها منتشر شد، آمده است: «درگیری های داخلی بین فقیر و ثروتمند، صاحبخانه و دهقان، شهر و روستا، پایتخت و استان ها باعث شد که ایرانیان نسبت به خود دشمنی و نفرت داشته باشند و دشمنان سوئی مجبور به تزریق نفت به خصوص انگلیس و شرکت می شوند.

روگول‌های زهراگین از «سرزمین عجایب»;  ایرانی ها تنبل، پیژامه پوش و تنبل!

در نمونه ای دیگر، مجله تایم در سال 1330 به طعنه به مصدک لقب مرد سال را داد، اما او دارای ویژگی های زیر بود: «خودخواه»، «متعصب»، «تهدید»، «گریه»، «سدلوح» و «کاریکاتور». از یک دولتمرد» توصیف کرد. تیم در پایان گزارش درباره مصدق گفت: «متاسفانه این دوشنبه جادویی در سرزمین کوهستانی سال 1330 است؟

مجله تایم پیشتر هم کے کے مسدق را کے کے حتی در ابتدای داستان، صنعت نفت ملی شد و حتی قبل از شروع مذاکرات رسمی بین آمریکا و انگلیس. در آن زمان تایم در مقاله‌ای مصدق را «درویشی پیاده‌روی با مدرک دانشگاهی» توصیف کرد که در جاده اغلب لباس خواب می‌پوشد و گاه ژاکت و شلوار می‌پوشد، «بر بیماریش غلبه کرده، اما ایمانش عجیب است». او دچار جراحات روحی شده است» و می خواهد دنیا را ببیند. محروم از نفت.

هجمه به شخصیت ایرانیان تا آنجا پیش رفته بود که برخی از سفارتخانه ها برای برخورد با ایرانیان دستورالعمل هایی تهیه کرده بودند. در بحبوحه مذاکرات ایران و آمریکا، یکی از سرمقاله های نیویورک تایمز می گوید: «مرد ایرانی بی نهایت صبور، جذاب و مؤدب است. اما همانطور که دیدیم ویژگی های «بی ثباتی»، «احساسی بودن»، «عصبانیت هنگام باز شدن» و «بی اطلاعی» را نیز دارد.

شنیده ها حاکی از آن است که دیپلمات های آمریکایی و انگلیسی در آن زمان تماشای فیلم «آلیس در سرزمین عجایب» را به عنوان بهترین راه برای درک ایران توصیه می کردند.

ارسال شده توسط:

* (شعبان جعفری معروف به شعبان تا ظهر آن روز دستگیر شد و بعد از ظهر به شورشیان پیوست.)

*(فضل الله زاهدی رئیس سابق شورای شهر کیشور، نماینده مجلس سنا و چند ماه نیز وزیر دولت کیشور، مصدق بود و در کودتای نافرجام 25 مرداد و در تاریخ 25 مرداد نیز زندگی مخفیانه ای داشت. روز کودتا، خورشید در حال تابیدن بود و او تصویر بزرگی در کودتا علیه مصدق داشت.

Julissa Lara

متفکر متواضعانه فروتن. گیمر. کارآفرین. طرفدار رسانه های اجتماعی آزاد.

تماس با ما